۱۸مهر
گودى کف پاى فرزند ۳ ساله مان کم است. به یاد توصیه هاى پزشک کودکى خود، همیشه در انتخاب کفش هاى بچه ها یکى از ملاک هایمان قوس قابل توجه کفى کفش بوده. فرزندم را پیش پزشک ارتوپد بردیم. گفته هاى پزشک جالب بود؛ اینکه اگر پاى بچه ها از ابتدا روى قوس کف کفش تکیه کند، عضله ها یاد نمى گیرند که کمان طبیعى کف پا را به تعادل نگه دارند. شگفت زده شدم!
متنى بدستم رسید از تجربه ى دوست عزیزى که فرزندش را به مدرسه نفرستاده و در خانه آموزش مى دهد؛ اینکه چطور با دنبال کردن خواسته ى فرزندشان مجال پرداختن به حوزه هاى مختلف دانش و مهارت به مرور زمان شکل گرفته. غرقش شدم!
رابطه اى که مدتى با نظارت و دیکته ى اطرافیان تداوم یافته بود و به طبیعتش اعتماد نشده بود، مثل یک دمل داشت کم کم ورم مى کرد. بالاخره یک روز ترکید و از هم گسست. حالا که رها شده به حال خودش دارد آرام مى گیرد تا خود را بیابد. تکانم داد!
از یک منظر، هر حسى جایگاه خود را دارد، حق دیده شدن دارد و مجال بروز و گذر مى جوید. سرپوش گذاشتن بر حس، گره اى در درون می زاید و کدورت می آورد. حس پوشیده شده بدنبال راهى براى بیرون ریختن مى ماند. توجهم را به خود جلب کرد!
دل سپردن به شعور طبیعت و نیاز به صبر در برابر تدریج طبیعت را در همه ى اینها مى بینم.
می گذارم که تماشایش کنم.
آیا اینگونه بودن با توکل نسبتى دارد؟