تماشا

۱ مطلب در شهریور ۱۴۰۴ ثبت شده است

۲۷شهریور

این قرار و قرارگاه من است؛

اگر در عریانی رفاقتمان،

زخمی نشانم دادی،

محرم تو باشم.

حال و هوای پس آن زخم بخوانم.

نیازت بشنوم.

اگر به من اعتماد کردی و حوالی زخمت راهم دادی،

مراقبش باشم.

محتاط و نرم آنجا قدم بردارم.

پرستاری اش کنم. 

آخر، زخمهایت از زیبایی های تواند.

هدیه های آگاهی تواند.

سرچشمه ی قوت های بی مانندت.

می بینمت که به رد التیامشان، روزبروز زیباتر و درخشان تر شوی.

و من از تماشایت سرمست تر.

جان هایمان نزدیکتر.

دوستی مان عمیقتر.

اما اگر چنین نکردم، 

شاید زخمی دارم.

اگر تاب آن داری،

محرم و مرهمم باش رفیق!