اقلیم من
احساسات را نمیشود به بند کشید.
شرایط جوی را نمیتوان متوقف کرد. میشود در پاکی زمین کوشید. از تولید گازهای گلخانهای جلوگیری کرد تا اقلیمهای زمین دستکاری نشوند. تا بر طبیعتش بماند. اما نوسانات جوی از طبیعت هر اقلیم است و اجتناب ناپذیر.
وقتی آفتاب شدت گرفته، یا باران سیلآسا میبارد، نمیتوان این بروزهای جوی را بند آورد. اگر هم خود را از آن بپوشانیم، چتری و سرپناهی بگیریم، بارش همچنان ادامه دارد. باران است و میبارد، آفتاب است و میتابد، رعد است و میخروشد، گاهی هم رنگینکمانی پل میزند میان آب و آفتاب.
احساسات هم میآیند و میروند. نمیتوان قطعشان کرد. نمیتوان کودک هیجانزده، مادر خشمگین، یا پدر نگران را بهخاطر این حسها سرزنش کرد و دنبالهی احساساتشان را برید. میشود از اقلیم تن و روان مراقبت کرد و از گرمایش زمین پیشگیری. اما در یک اقلیم، اگر شرایط جویای بروز کرد، دیگر از طبیعت آن اقلیم است. باید تسلیم بود و پذیرا.
کاری که میتوانیم بکنیم شاید این است که طبیعت را در آغوش بگیریم و نیروی احساسات و شرایط جوی را در مسیری سازنده مهار کنیم.
در ترس، شادی، خشم، دلتنگی، نگرانی، ناامیدی، هیجان، عشق و دوستی، شور، خستگی، و هر احساس دیگری، اینکه ما آن را در چه مسیری جریان دهیم، آن را نیرویی مثبت و سازنده و پیش برنده، یا منفی و مخرب و بازدارنده میگرداند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.