رویکرد آموزشى Steiner
یکى از جنبه هاى جالب توجه رویکرد استاینر (والدورف) برام اینه که مبتنى بر جهان بینى و فلسفه ى خاص شخص استاینر هست. اینطور که گفته شده او در دوران خودش، با تناقض هاى زندگى روز و آموزه هاى مسیحیت مواجه شده بوده و بدنبال پاسخ سؤالات برخاسته از دنیاى اون روز با استفاده از تعالیم مسیحیت بوده و جاهایى بى پاسخ مى مانده. شاید چیزى شبیه دغدغه ى سلوک دیندارانه در دنیاى مدرن. بعد به روش علمى رو میاره و گویى با گسترده کردن دامنه ى مشاهدات تجربى به تجربه هاى ماورایى، سعى کرده جهان و جریان زندگى رو با پایه هاى علمى تبیین کنه.
او فلسفه ى مفصلى از زندگى انسان پیش و پس از این دنیا و همینطور از عالم خواب و رویا داره.
اینکه چقدر نگاهش علمى هست و چقدر فلسفه اش بر پایه و اساس محکمى بنا شده رو نمى دونم. فقط تا حدى که باهاش مواجه شده ام برام ملموس بوده و انگار در ناخودآگاهم آشناست و شواهدى براش پیدا مى کنم.
فارغ از جهان بینى او، برام تماشاییه که چطور یک جهان بینى، از مرتبه ى کلیات سرازیر شده و در مرتبه ى عمل نشسته و روى لحظه ها و ابعاد مختلف زندگى سوار شده.
انگار معنویتى درونش هست نه از جنس حروف و کلمات و متون یک دین مشخص. اگر چه که از مسیحیت نشأت گرفته، اما بر خلاف مدارس وابسته به کلیسا، در اون متن باورها و کتاب مقدس به گوش نمى خوره. انگار مى خواهند معنى نوشته شده در متن زندگى را بخوانند.
گویی که در این نگاه، به قول مرحوم سهراب، در افسون گل سرخ شناور بودن خواستنی است
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.