تماشا

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «والدورف» ثبت شده است

۲۳آذر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۱۵تیر


یکى از جنبه هاى جالب توجه رویکرد استاینر (والدورف) برام اینه که مبتنى بر جهان بینى و فلسفه ى خاص شخص استاینر هست. اینطور که گفته شده او در دوران خودش، با تناقض هاى زندگى روز و آموزه هاى مسیحیت مواجه شده بوده و بدنبال پاسخ سؤالات برخاسته از دنیاى اون روز با استفاده از تعالیم مسیحیت بوده و جاهایى بى پاسخ مى مانده.  شاید چیزى شبیه دغدغه ى سلوک دیندارانه در دنیاى مدرن. بعد به روش علمى رو میاره و گویى با گسترده کردن دامنه ى مشاهدات تجربى به تجربه هاى ماورایى، سعى کرده جهان و جریان زندگى رو با پایه هاى علمى تبیین کنه. 

او فلسفه ى مفصلى از زندگى انسان پیش و پس از این دنیا و همینطور از عالم خواب و رویا داره. 

اینکه چقدر نگاهش علمى هست و چقدر فلسفه اش بر پایه و اساس محکمى بنا شده رو نمى دونم. فقط تا حدى که باهاش مواجه شده ام برام ملموس بوده و انگار در ناخودآگاهم آشناست و شواهدى براش پیدا مى کنم.   

فارغ از جهان بینى او، برام تماشاییه که چطور یک جهان بینى، از مرتبه ى کلیات سرازیر شده و در مرتبه ى عمل نشسته و روى لحظه ها و ابعاد مختلف زندگى سوار شده. 

انگار معنویتى درونش هست نه از جنس حروف و کلمات و متون یک دین مشخص. اگر چه که از مسیحیت نشأت گرفته، اما بر خلاف مدارس وابسته به کلیسا، در اون متن باورها و کتاب مقدس به گوش نمى خوره. انگار مى خواهند معنى نوشته شده در متن زندگى را بخوانند.

گویی که در این نگاه، به قول مرحوم سهراب، در افسون گل سرخ شناور بودن خواستنی است

 

۲۹خرداد

سال پیش که براى اولین بار نه گفتى، تصویر بانویى سختگیر و ناهمدل از تو ساختم و خیال خود را راحت کردم که انعطاف ناپذیرى و سرسختى از تو بوده و بى دلیل. نمى دانستم چه صحنه هایى پیش روست. امسال، نه ى تو را دوست دارم. نشسته به دلم. نه فقط نه ى امساله ات، که تمام این سالى که بر من گذشته و آنچه مى گذرد را. فصل ها هستند که مى آیند و مى روند، مى بینى با اینکه سرما و خشکى را نخواسته بودى، بهار دل انگیز، آن را هم خیلى خواستنى مى کند. انقدر که دیگر رویاى بهار را کارى ندارى. سرشار از لذت زمستان مى شوى و مى خواهى اش. خواسته ى اکنون توست. خلاصه که اى بانوى سر سخت پارسال، براى من بانوى حکیم و دلسوز امساله اى. انگیزه ات هر چه بوده، سردرگمى و بیراهگى ام دادى. همه ى آنچه هست را مى خواهم. شمع به دست، در تاریکى و سرما دنبال بارقه هاى گرمى و نور بودن را مى خواهم

باشد که هر کداممان در این گام برداشتن ها پرتوى بیابیم

سلام و احترامم نثارت

۱۷مهر

کودکستان Glaneon در شمال شرق سیدنی، در رده بندی کودکستان های استرالیا یک رتبه تا امتیاز کامل فاصله دارد. در این کودکستان که محور کار خود را رویکرد استاینر قرار داده چند ویژگی عمده به چشم می خورد.

اینجا همه ی مربیان دائمی باید علاوه بر دوره های معمول مربی گری، دوره های مخصوص رویکرد استاینر را هم گذرانده باشند. میانگین سنی مربیان اینجا بیشتر است و برخوردشان با بچه ها خیلی شبیه به یک مادربزرگ دلسوز یا مادری مهربان است. در هر اتاق، آشپزخانه ی کوچکی هست که همه ی وعده های خوراکی همانجا در کنار بچه ها و با استفاده از یک واحد میوه و یک واحد سبزیجاتی که هر یک از بچه ها هر روز با خود می آورد تهیه می شوند. اتاق، بوی خانه می دهد. بچه ها مشغول بازی و گفتگو و مربی ها نه در میانشان که در کنارشان به کار خود و البته به تماشا و نظارت غیر مستقیم.   

یکی از تأکیدهای این رویکرد، این است که مربی ها چندان در صدد ایجاد گفتگو و فعالیت – البته به جز قصه گویی و شعر که برنامه ی هر روزه شان است و گاهی نمایش عروسکی - نباشند. بچه ها معمولا آغازگرند و مربیان اگر بچه ها بخواهند وارد می شوند. حتی مربیان واژه های بیان تشکر و درخواست و عذرخواهی را هم در دهان بچه ها نمی گذارند. بلکه به این توجه دارند که با رفتار خود مدل خوبی برای بچه ها باشند.

وعده های غذایی پر از حس خانه است. میزی با چند شاخه گل که همه از جمله مربیان دور آن می نشینند. پیش از اینکه خوردنی ها در ظرف هرکس ریخته شود، مربیان و از پی آنها بعضی از بچه ها کف دستها را بر هم گذاشته و در قالب شعر لطیفی بابت نعمت ها از قدرت ماورایی که از رکن های جهان بینی استاینر است تشکر می کنند.

ویژگی دیگری که در این فضا توجهم را جلب می کند خالی بودن اتاق از انواع وسایل بازی و سرگرمی است که در دیگر کودکستان ها دیده ام. به تعداد انگشت شماری قطعات چوبی و جنس های طبیعی به علاوه ی چند عروسک در اتاق هست. حتی در برنامه ی هفتگی که هر گروه برای رفتن به پارک بیرون کودکستان دارند، از زمین بازی و سازه های آن استفاده نمی شود. بچه ها در زمین چمن کنار زمین بازی با آب و خاک و سبزه و سنگ و چوب یک ساعتی مشغولند. گویی با طبیعت خلوت می کنند.

آغازگری و جوشش از درون، پر و بال دادن به خیال و خلاقیت و حضور طبیعی در طبیعت، برنامه ی روزانه ی اینجا را شکل می دهد.