تماشا

خیال تماشا

جمعه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۲۷ ب.ظ

پیش از آنکه چشم هایش مرزی برای حضور 'او' پیدا کنند،

آن زمان که 'او' برایش تصویرى بود بافته از کلام و قلم،

هر صبح، خورشید که سر بر می آورد، گویی که او جانی در جانش می دمید. 

پرتو گرم 'او' به نقطه نقطه ی وجودش می تابید. 

آبی که به سر و رو می زد، باران نرم بوسه های 'او' بود و در مقابل، بوسه ها از چشم لبریزش مى بارید. 

پنجره را هم که می گشود، عطر شیرین 'او' پیچیده در خنکای نسیم، می وزید و هوایش را تازه می کرد. 

پرنده ها آیینه اش می شدند، به سرودن و پریدن و گردیدن. 

از در که بیرون می زد و راهی می شد ضربان گامهایش 'او' بود.

'او' براى پاهایش گرانش آسمان بود در برابر زمین، و همین بود که با 'او' لکه مى دوید. 

و 'او' در هر درخت آغوش به رویش می گشود.

نرم نرمک گرمایی در جانش شعله می گرفت. 

خود را می دید که قطره قطره آب می شود و می چکد بر لحظه های روز. 

روان می شد و روز را می شکافت

 

اما روزى آمد که بى نهایتِ تصویر 'او' پرکشید 

 

از وقتی چشم ها بودن 'او' را مزه مزه کرده اند، 

و حس ها حضورش را سر کشیده اند،

دیگر خیال هم تشنه ی لمس بودن اوست

تصویرى به لطافت و بى اندازگى 'او' نمى شناسد

 

دیدار آب روان است و خیال تماشا

 
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۰۳/۲۴
نگاه

نظرات  (۳)

«او» کیست؟ 

سلام

'او' از جنس زندگى است. کیستى اش با خواننده ى عزیز. 

سپاس‌گزارم از پاسخی که نوشتید. 

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی