تماشا

آروم و قرار

پنجشنبه, ۱۹ آبان ۱۴۰۱، ۰۴:۲۲ ق.ظ

در متن برو بیا و سر و صدای روزمره, همینطور که زمان می بره که از هستن خود, از حال خود باخبر بشم,

مثل اون وقتها که تازه آروم آروم می فهمم دارم نفس می کشم, و کم کم نفس ها عمق می گیره و ذره ذره توجهم به خود جمع و جور می شه,

و بالاخره در من قرار نسبی می گیرم, هست می شم, 

حتما همینطور برای مواجهه و مرتبط شدن با غیر خود هم زمان و حوصله لازمه, سکوت و توجه لازمه. و بلکه به مراتب بیشتر!

وقتی با طبیعت روبرو می شم, برای شنیدن شعله های آتیش, بال پرنده و تنفس درخت, برای لمس حضور طبیعت, گویی که اول لازمه به خود برگردم, از هر طرف جمع و جور بشم, یکپاره و هست بشم تا بتونم متوجه اونها بشم. بهشون وصل بشم. 

دیگه چه برسه به اطرافیان! مادر و پدر, همسر, فرزند, خواهر و برادر و دوست, خویشان و همکاران, و غریبه ها. 

افرادی که باهاشون در ارتباطم. چه بسا هر دو پراکنده باشیم و در جای خود قرار نداشته باشیم! نباشیم!

چقدر طمأنینه و توجه لازمه که بتونیم خود و دیگری رو در جمع و جور شدن و هست شدن حمایت کنیم! که بتونیم به هم برسیم! که بتونیم مدام همدیگه رو لمس کنیم. که جان به جان وصل بشه.

چیا می تونه آدم رو در آروم و قرار گرفتن و توجه کردن کمک کنه؟

لابد جنس طبیعت که اهل طمأنینه و قراره رفیق خوبیه برای تمرین و تجربه ی وصل!

همجان طبیعت شدن خواستنیه.

 

 

21 خرداد 1401

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۸/۱۹
نگاه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی